princess عضو فعال
تاريخ عضويت: 09 Mar 2007 ارسالها: 500 محل سكونت: زسر سقف اسمون..
|
ارسال شده: 2 شنبه May 28, 2007 11:58 am موضوع: اوصاف چهارگانه ملائكه در قرآن |
|
|
اوصاف چهارگانه ملائكه در قرآن
گفتارى در باره ملائكه (اوصاف چهار گانه ملائكه در قرآن و حديث)
در قرآن كريم مكرر كلمه ملائكه ذكر شده ولى نام هيچ يك از آنان را نبرده مگرجبرئيل و ميكائيل را و بقيه ملائكه را با ذكر اوصافشان ياد كرده، مانند: ملك الموت و كرامالكاتبين و سفرة الكرام البرره و رقيب و عتيد و غير اينها.
و از صفات و اعمال ملائكه كه در كلام خدا و در احاديثسابق ذكر شدهاند، يكىاين است كه ملائكه موجوداتى هستند شريف و مكرم، كه واسطههايى بين خداى تعالى و اينعالم محسوس هستند، به طورى كه هيچ حادثهاى از حوادث و هيچ واقعهاى مهم و يا غير مهم نيست، مگر آنكه ملائكه در آن دخالتى دارند، و يك يا چند فرشته، موكل و مامور آنند، اگرآن حادثه فقط يك جنبه داشته باشد يك فرشته، و اگر چند جنبه داشته باشد چند ملك موكل بر آنند.
و دخالتى كه دارند تنها و تنها اين است كه امر الهى را در مجرايش به جريان اندازند، و آن را در مسيرش قرار دهند، همچنان كه قرآن در اين باره فرموده: "لا يسبقونه بالقول و همبامره يعملون" (1) .
صفت دومى كه از ملائكه در قرآن و حديث آمده اين است كه: در بين ملائكهنافرمانى و عصيان نيست، معلوم مىشود ملائكه نفسى مستقل ندارند، و داراى ارادهاى مستقلنيستند، كه بتوانند غير از آنچه كه خدا اراده كرده اراده كنند، پس ملائكه در هيچ كارىاستقلال ندارند، و هيچ دستورى را كه خدا به ايشان تحميل كند تحريف نمىكنند، و كم وزيادش نمىسازند، همچنان كه فرمود: "لا يعصون الله ما امرهم و يفعلون ما يؤمرون" (2) .
صفتسوم اينكه: ملائكه با همه كثرتى كه دارند، داراى مراتب مختلفى از نظربلندى و پايينى هستند بعضى ما فوق بعضى ديگر، و جمعى نسبت به ما دون خود آمرند، و آنديگران مامور و مطيع آنان، و آنكه آمر است به امر خدا امر مىكند، و حامل امر خدا به سوىمامورين است، و مامورين هم به دستور خدا مطيع آمرند، در نتيجه ملائكه به هيچ وجه از ناحيهخود اختيارى ندارند، همچنان كه قرآن كريم فرموده: "و ما منا الا له مقام معلوم" (3) و نيزفرموده: "مطاع ثم امين" (4) و نيز فرموده: "قالوا ما ذا قال ربكم قالوا الحق" (5) .
صفت چهارم اينكه: ملائكه از آن جا كه هر چه مىكنند به امر خدا مىكنند، هرگزشكست نمىخورند، به شهادت اينكه فرموده: "و ما كان الله ليعجزه من شىء فى السموات ولا فى الارض" (6) و از سوى ديگر فرموده: "و الله غالب على امره" (7) و نيز فرموده: "ان الله بالغ امره" ( از اين جا روشن مىشود ملائكه موجوداتى هستند كه در وجودشان منزه از ماده
............................................
(1)در سخن از او پيشى نمىگيرند، و به امر او عمل مىكنند.سوره انبياء، آيه 27.
(2)خدا را در آنچه امرشان كند نافرمانى نمىكنند.سوره تحريم، آيه 6.
(3)هيچ يك از ما نيست مگر آنكه مقامى معلوم دارد.سوره صافات، آيه 164.
(4)فرمانده فرشتگان و امين وحى است.سوره تكوير، آيه 21.
(5)پرسيدند: پروردگارتان چه گفت؟گفتند: حق گفت.سوره سباء، آيه 23.
(6)خدا هرگز چنين نبوده كه چيزى در آسمانها و زمين او را عاجز كند.سوره فاطر، آيه 44.
(7)خدا بر امر خود مسلط است.سوره يوسف، آيه 21.
(خدا كار خود را به انجام خواهد رسانيد.سوره طلاق، آيه 3.
(بيان اينكه وجود ملائكه مادى و جسمانى نيست و توضيحى در مورد تمثل ملائكه به اشكال و تهيات جسمانى و رد اينكه گفته شده ملك جسمى است لطيف...
)جسمانىاند، چون ماده جسمانى در معرض زوال و فساد و تغيير است، و نيز كمال در ماده، تدريجى است، از مبدا سير و حركت مىكند تا به تدريج به غايت كمال برسد، و چه بسا دربين راه به موانع و آفاتى برخورد كند و قبل از رسيدن به حد كمالش از بين برود، ولى ملائكهاين طور نيستند.
و نيز از اين بيان روشن مىشود اينكه در روايات، سخن از صورت و شكل و هياتهاىجسمانى ملائكه رفته، - كه پارهاى از آن را در روايات سابق ملاحظه فرموديد - از باب تمثلاست، و خواستهاند بفرمايند: فلان فرشته طورى است كه اگر اوصافش با طرحى نشان دادهشود، به اين شكل درمىآيد، و به همين جهت انبيا و امامان، فرشتگان را به آن صورت كهبراى آنان مجسم شدند، توصيف كردهاند و گرنه ملائكه به صورت و شكل درنمىآيند.
آرى فرق است بين تمثل و شكلگيرى، تمثل ملك به صورت انسان، معنايش ايناست كه ملك در ظرف ادراك آن كسى كه وى را مىبيند، به صورت انسان درآيد، در حالىكه بيرون از ظرف ادراك او، واقعيت و خارجيت ديگرى دارد، و آن عبارت است از صورتى ملكى.
به خلاف تشكل و تصور، كه اگر ملك به صورت انسان، متصور و به شكل او متشكلشود، انسانى واقعى مىشود، هم در ظرف ادراك بيننده، و هم در خارج آن ظرف، و چنينملكى هم در ذهن ملك است، و هم در خارج، و اين ممكن نيست، و ما در تفسير سوره مريمگفتارى در معناى تمثل گذرانديم.
در آن جا گفتيم كه خداى سبحان اين معنا را كه ما براى تمثل كرديم تصديق دارد، ودر داستان مسيح و مريم مىفرمايد: "فارسلنا اليها روحنا فتمثل لها بشرا سويا" (1) كه تفسيرشدر همان جا گذشت.
و اما اينكه بر سر زبانها افتاده كه مىگويند: "ملك جسمى است لطيف، كه به هرشكل درمىآيد جز به شكل سگ و خوك، و جن نيز جسمى است لطيف، جز اينكه جن بههر شكلى درمىآيد حتى شكل سگ و خوك"مطلبى است كه هيچ دليلى بر آن نيست، نه ازعقل و نه از نقل - نه نقل از كتاب و نه نقل از سنت معتبر - ، و اينكه بعضى ادعا كردهاند براينكه مسلمين بر اين مطلب اجماع دارند، علاوه بر اينكه چنين اجماعى در كار نيست، هيچدليلى بر حجيت چنين اجماعى در مسائل اعتقادى نيست. _________________ خنده بر لب ميزنم تا كس نداند راز من****ورنه اين دنيا كه ما ديديم خنديدن نداشت. |
|